چه حالی میده وقتی تو مدرسه طرف ژست میگیره و صحبتش رو شروع  می کنه که  "قال رسول الله" ... 
یهو همه بچه هاباهم بگن "النکاح سنتی"!!

بیچاره داوینچی  زدن رو دستش اونم ....

مدل در مدل دریای مدل ....

مورد داشتیم دوره دبستان امتحان جغرافی داشته یه سوالش این بود: 

تنها قمر کره زمین؟ 

اونم  با اطمینان کامل نوشت قمر بنی هاشم!!!

نمیدونم چرا خانوما فکر میکنن ، مرد ها احساساتی نمیشن

خب مردها هم گاهی احساساتی میشن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

برای مثال: احساس گرسنگی!

گفتم : خواهر حجابت ! چیزی نگفت …
دوباره گفتم : خواهرم حجابت ! برگشت گفت : چی ؟
گفتم: اِوااااااااااااااااا خاک بر سرم تو پسری مگه جیگر

مرد بودن به یه مَن ریش و سبیل داشتن نیست...مرد اونیه که بتونه با شلوار کُردی خلاف جهت باد بدوئه

رفتم مغازه میگم ببخشید تخمه دارید؟

میگه کیلویی؟

گفتم پ... یهو داد زد خفه شو، چیه شما جوونا یادگرفتین میگین پ ن پ

گفتم پنیرم میخواستم!

بدبخت کلی عذر خواهی کرد گفت: پنیر کیلویی بدم؟

گفتم پ ن پ متری بده!

بعد در رفتم ... خخخخ :))

ما اورجینال به دنیا اومدیم 

                   حیف که کپی از دنیا بریم

                                       پس بیا خودمون باشیم

اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست 

او جانشین تمام نداشته هایم است 

نفرین ها و افرین ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند 

تو مهربان ،جاودان،اسیب ناپذیر من هستی،

ای پناهگاه ابدی

تو می توانی جانشین همه ی بی پناهی هایم شوی

خدایا!!!!

هرگز دستهای کوچکم را از دستهای مهربانت رها نمی کنم تا هیچ وقت گم نشوم

الهی 

انچنان مرا یاری کن 

که محتاج کسی نباشم

نقش ادم های قوی را بازی می کنم

ان هایی که همچون سرو قد خم نمی کنن

ولی ... بهتر از هر کس می دانم

از شاخه های بید مجنون خمیده تر شده ام

عمر خود را تو مکن بازیچه بی خبران 

که چنانی و چنینی و چنان

تو چنانی که خودت ساخته ای عاقبتت 

نه چنانی که بگویند چنینی و چنان

فاصله ای نیست ...

دست به دامن خدا که می شوم...

چیزی اهسته درونم به صدا در می اید که: نترس !!!

از باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست

دنیای وارونه!!!!!!

این داستان رو خودم گفتم و تقدیم می کنمش به همتون امید وارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره !!!!!!!!

ما شا الله!!!!!!!!!!!!

بنام خدایی که کارگردان سریال زندگیست!

یارو تو روزنامه آگهی زده روغن مار صد در صد (گیاهی)! :

یادمه وقتی معلم میگفت میخواد درس بپرسه همه از نگاه کردن به چشماش خودداری میکردن فوری خودشونو به کاری مشغول میکردن،
بنده خودم همیشه زیر میز دنبال مدادم میگشتم :|

پسره ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻩ

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﯽ ؟

ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ !

ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ

ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺎﻥ

ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻮﻧﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ؟

ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺳﯿﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ

ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻡ !

ﺑﯿﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮ

ﭘﺴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ

ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﻮﻣﻨﯿﻪ !

 ۲*۲=۴؟؟؟؟؟ نه نه نه نه...

حالا دقت کن
۰=۰
۱۵-۱۵=۱۲-۱۲
حالا فاکتور میگیریم
(۳-۳) ۵= (۳-۳) ۴
حالا جملات مشترکو حذف میکنیم
۵=۴
حالا مگه ۴برابر ۲x۲ نیس؟ پس:
۲x۲=۵